کتابخونه: من زنده ام!
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ
گاهی به این زندگی و این راحتی و آسودگی ات شک میکنی.... اصلا قرار است که راحت باشیم و راحت زندگی کنیم یا قرار اول هم بر چیز دیگری بود؟
انا خلقنا الانسان فی کبد... دنیا دار تزاحمات است، هر کاری بکنی عاقب باید سختی بکشی.... اصلا راحتی در این دنیا بر سختی کشیدن است...
جدیدا کتابی رو تموم کردم که واقعا روم اثر گذاشت. کتاب من زنده ام، خاطرات اسارت خانم معصومه آباد. این کتاب رو که میخوندم میفهمیدم که عزت یک زن مسلمان یعنی چی. وقتی کتاب رو بخونید کمی و اندکی میفهمید که عزت و شرف حضرت زینب چه بوده است در مقابل کفار...
در بخشی از کتاب آمده: آقای ابوترابی به معصومه و دوستانش میگوید: شجاعت و پاکدامنی شما ما را سرافراز کرده... و از رنجی که شما در آن زندانها بردید، ما مردها خجالت کشیدیم و دیگر از رنج ناله نکردیم!
تصمیم داشتم هر شب نیم ساعت از این کتاب رو بخونم ولی شبهای زیادی رو تا نصف شب مشغول کتاب بودم... حتما این کتاب رو بخونید.
تقریظ حضرت آقا به این کتاب رو هم از اینجا بخونید.
۹۳/۱۰/۲۹